... Atefeh ...
اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری میشستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!
هههههه
اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!!
هههههه
تو عروسی نشسته بودم یه بچه 3 ، 4 ساله اومد یک هسته هلو داد بهم، منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زیر میز، چند ثانیه بعد دیدم دوباره آوردش، این دفعه پرتش کردم یه جای دور دیدم دوباره آورد!! می خواستم این بار خیلی دور بندازمش که بغل دستیم بهم گفت آقا این بچس سگ نیست! طرف باباش بود...
ههههه
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان معلممون گفت بین همه ی کلاس ها، من بالاترین نمره رو گرفتم. گفت: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن....
ههههه
به مامانم میگم میخوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ میگه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر.......!!!
و یك تجربه دردناك كه برا خودم اتفاق افتاده هیچ وقت به رنگ قرمز و آبی رنگ شیر توالت اعتماد نكن!!!!!!!!!
اصلا باورتون میشه سال جدید داره میاد........
واییییییی من نمیدونم چرا اصلا حسه خوبی ندارم
سال ۱۳۹۲ شمسی سال مار میباشد و سال تحویل امسال روز چهارشنبه ساعت ۱۴ و ۳۱ دقیقه و ۵۶ ثانیه است
امسال ساله ماره
هی وااااااااااای
اس ام اس بازی بین دو عاشق، دختره این پیامک رو میفرسته:
عشق من اگر الان خوابی، رویاهاتو برام بفرست
اگر داری میخندی، لبخندت رو برام بفرست
و اگر در حال گریه ای، برایم اشکهایت را ارسال کن
دوستت دارم
پسره جواب میده:
من الان توالتم. چی برات بفرستم !؟!؟!؟
اعصاب چیست؟
چیزیست که هیچ کس ندارد ولی توقع دارند که تو داشته باشی!
توقع چیست؟
چیزیست که همه دارند و تو نباید داشته باشی!
دوست عزیز !!! اگر خیلی آشغالی , حداقل قابل بازیافت باش !!!
مرسی !
تخم مرغ دانه ای ۳۰۰ تومان!!!
نیمرو را به خاطر بسپار !
دانشجو مُردنیست !
پشت کامیونا مینویسن عاقبتِ فرار از مدرسه
پشت مسافر کشا: عاقبت ادامه تحصیل!
راسته که میگن
اگه به یه کچل بخندی بی برو برگرد کچل میشی
ولی به یه میلیونر قهقه هم بزنی هیچ اتفاقی نمی افته !
معلمه سر کلاس میگه هرکی خنگه از سر جاش پاشه
یکی از شاگرد ها از جاش پا میشه میگه
آقا به خدا ما خنگ نیستیم پا شدیم شما تنها نمونی !
یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند
یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند
دریای غم ساحل ندارد. حیف نون اینا همشو آســـــــفالت کردند
یکی از مضرات خواب سنگین، امکان شکستن تخت میباشد !
این یه اس ام اسه. یونجه که نیست که مثل گوسفند می پری رو گوشی !
زنها مثل کامپیوترین یک بار خودشو میگیری و یک عمر لوازم جانبیشو!
یارو چیست !؟ موجودی که به شدت در مقابل فهمیدن مقاومت میکند !
کاش اون قدرت جاذبه ای که بالش اول صبح داره ، بالش آخر شبم داشت !
به غضنفر میگن بابات چند سالشه ؟ میگه نمیدونم خیلی وقته داریمش!
از کنار هیچ پیرزنی بی تفاوت نگذر شاید زلیخای آینده تو باشد !
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازهها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن
ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...
صبحانه :
وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچهها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
برو ادامه مطلب...
به خدا سوگند اگر ماه را در دست راستم و خورشید را دست چپم قرار دهید
.
.
.
.
حس درس نیستتتتت!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یارو میره یخ بخره پول کم میاره به یخ دست میزنه میگه از این سردتر نداری؟
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
××فصل عینک دودی بر همه ی هیزان عزیز مبارک. با آسودگی همه جای طرف را دید بزنید در حالیکه سرتان در آن راستا نیست××
انجمن هیزان مجرب و مجرد
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن میگن معنی این تو جاده چیه؟ میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی
کمتر خلق کن ولی آدم خلق کن
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
ﻣﯿﺮﯼ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺑﯿﮏ
ﻣﯽﺧﺮﯼ۱۰۰ﺗﻮﻣﻦ،
ﻭﻟﯽ ﻻﮎ ﻏﻠﻂﮔﯿﺮ۸۰۰ﺗﻮﻣﻦ.
ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺘﯽ ﺭﻭ ﮐﺎﻏﺬ ﻫﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻨﯽ
ﺑﺮﺍﺕ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽﺷﻪ.
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
غضنفر تور انداخته بود رو آسفالت ماهی بگیره بهش گفتن: چقدر خری، اینجا ماهی نیست!!!! غضنفر میگه: من خر،!!این حیف نونو چی میگی، یک ساعته وایستاده ازم ماهی بخره !!!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
غضنفر تو جهنم بشکن میزده بهش میگن چی شده ؟ میگه پروندم گم شده
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
آب
برق
تلفن
گاز
همه هدفمند شده اند
خاک تو سرت که هنوز بی هدفی !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
هر وقت یه موقعیت خوب گیرم اومد
رو به خدا کردم ؛ پرچمش بالا بود..!.آفساید !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
سلامتی اون بابایی که چند نخ سیگارش و پس داد چون بچش بستنی می خواست
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
غضنفر از دوستش میپرسه : توک چشم کجاست؟ دوستش میگه چشم که توک نداره
میگه:پس چرا خواننده میگه توکه چشمات خیلی قشنگه؟؟؟
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
ادبیات آقایون هنگام زمین خوردن خانم ها:
دوران نامزدی: الهی بمیرم چیزیت که نشد؟
...
۱سال بعد ازدواج: عزیزم،بیشتر مواظب باش!
...
۳سال بعد: مگه کوری؟جلو پاتو نگاه کن!
...
۵سال بعد: آخیش،دلم خنک شد
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
سه تا بهترین خوابیدن های دنیا:
۱٫ خوابیدن رو پای مامان وقتی کلی خسته ای
۲٫ خوابیدن رو شونه ی عشقت وقتی کلی تنهایی
۳٫ خوابیدن با چشمای باز وقتی استاد داره درس میده
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
آیا میدانید "شب بخیر" در آخر بعضی اس ام اس ها
مساوی با "خفه شو دیگه " است!؟
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
غضنفر صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره می بینه شده دانه ای ۶۰۰ تومن. میگه: اوه اوه از اصحاب کهفم بیشتر خوابیدم
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
غضنفر میره کربلا بهش میگن سر قبر مختار هم رفتی ؟ کجا بود ؟!
میگه آره ... قطعه هنرمندا !!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
از دفتر خاطرات یک دختر ترشیده:
کــارهایی راحت تــر از پیــدا کردن یــه " مــرد خوب " هم هست ؛
مثل پریــدن از بالای بــرج میلاد!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
عاشقانه ترین حرف دوران نامزدی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اول تو قطع کن
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
به دلیل افزایش قیمت نان به زودی:.. ربع نون - نیم نون - تمام نون (طرح قدیم برشته) - تمام نون (طرح جدید دورخمیری)
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
سلام خوبی؟ شمارتو دادم به همون پسره میخواد زنگ بزنه بهت باهاش حرف بزن.ازت حسابی تعریف کردم
(ستاد ایجاد استرس در دختران منتظر)
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
این خرٍ درونمه که دوست داره !
وگرنه میدونی که خودم ازت متنفرم !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
اگر داری زنی زشت و دغل باز
تو نیکی میکن و در دجله انداز
بکن خود را خلاص از دست آن زن
که ایزد در خیابانت دهد باز !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
خدایا به خوبان عزت داده ای به بدان ثروت
نکند ما به تماشای جهان آمده ایم!!؟
من خوندم! خیــــــــــــــــــلی باحال بود!
تست روانشناسي كه تا به حال نديديد!
هيچ كلكي در كارنيست! اين بازي بطرز شگفت آوري دقيق خواهد بود! البته بشرطي كه تقلب نكنيد!فقط به دستور العمل عمل نمايد و تقلب نكنيد، در غير اينصورت نتيجه درست از آب در نخواهد آمد و بعد آرزو خواهيد كرد كه ايكاش تقلب نمي كرديد!
اين بازي نتيجه ای شاید خنده دار و در عين حال شگفت انگيزي خواهد داشت!متن را يكجا تا پايان نخوانيد بلكه مرحله به مرحله پيش برويد و عين دستورالعمل انجام دهيد!
نكته: زماني كه ميخواهيد اسامي را بنويسيد اطمينان حاصل كنيد كه اشخاصي هستند كه شما آنها را مي شناسيد (تبصره از خودم: يعني اسم الكي يا بيخودي ننويسيد!!!)
مهم: همچنين بياد داشته باشيد كه بهنگام نوشتن اسامي و عمل كردن به دستورالعمل از احساس و غريزه خود استفاده كنيد و بيخودي و بيش از حد فكر نكنيد بلكه آنچه كه در آن لحظه به ذهنتان مي آيد را بنويسيد!
با زهم بايد گفته شود كه به آرامي و مرحله به مرحله به انتهاي متن برويد در غير اينصورت نتيجه درست نخواهد بود و آنرا ضايع خواهيد كرد!
خب حالا يك قلم و يك برگ كاغذ آماده كنيد بعد برید ادامه مطلب...
یکی به من بگه چرا تو وبلاگ های بلاگفا نمیتونم نظر بدم؟!!!!!!!!!!
هر چی نظر میدم میگه امکان درج متن تبلیغاتی وجود ندارد
تبلیغاتی کجا بود؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
help!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام دوستای گـلــــــــم!
اگه یادتون باشه چند وقت پیش متن آهنگ تایتانیک و آکوردهاش رو گذاشتم. حالا هم لینکشو میذارم...
اینم لینک دانلود آهنگ فوق العاده زیبای تایتانیک:
×بچه ها این لینک مستقیم نیست.
×عضو خبرنامه بشید تا چندتا عکس زیبا از فیلم تایتانک براتون ارسال بشه.
” جان ” برای او نامه ای نوشت و ضمن معرفی خود از او درخواست کرد که به نامه نگاری با او بپردازد . روز بعد جان سوار کشتی شد تا برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود .در طول یکسال و یک ماه پس از آن , آن دو به تدریج با مکاتبه و نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند . هر نامه همچون دانه ای بود که بر خاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد و به تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد .
” جان ” درخواست عکس کرد ولی با مخالفت ” میس هالیس ” روبه رو شد . به نظر…
هالیس اگر ” جان ” قلبا به او توجه داشت دیگر شکل ظاهری اش نمی توانست برای او چندان با اهمیت باشد . ولی سرانجام روز بازگشت ” جان ” فرارسید آن ها قرار نخستین ملاقات خود را گذاشتند : ۷ بعد الظهر در ایستگاه مرکزی نیویورک . هالیس نوشته بود : تو مرا خواهی شناخت از روی گل سرخی که بر کلاهم خواهم گذاشت .
بنابراین راس ساعت ۷ بعدالظهر ” جان ” به دنبال دختری می گشت که قلبش را سخت دوست می داشت اما چهره اش را هرگز ندیده بود . ادامه ماجرا را از زبان خود جان بشنوید :
” زن جوانی داشت به سمت من میآمد, بلند قامت و خوش اندام, موهای طلاییاش در حلقههای زیبا کنار گوشهای ظریفش جمع شده بود , چشمان آبی رنگش به رنگ آبی گل ها بود , و در لباس سبز روشنش به بهاری می مانست که جان گرفته باشد . من بی اراده به سمت او قدم برداشتم , کاملا بدون توجه به این که او آن نشان گل سرخ را بر روی کلاهش ندارد . اندکی به او نزدیک شدم . لب هایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شد , اما به آهستگی گفت ” ممکن است اجازه دهید عبور کنم ؟ ” بیاختیار یک قدم دیگر به او نزدیک شدم ودر این حال میس هالیس را دیدم . تقریبا پشت سر آن دختر ایستاده بود زنی حدودا ۴۰ ساله با موهای خاکستری رنگ که در زیر کلاهش جمع شده بود . اندکی چاق بود و مچ پایش نسبتا کلفتش توی کفش های بدون پاشنه جا گرفته بودند
دختر سبز پوش از من دور می شد , من احساس کردم که بر سر یک دوراهی قرارگرفته ام . از طرفی شوق وتمنایی عجیب مرا به سمت آن دختر سبز پوش فرا میخواند و از سویی علاقه ای عمیق به زنی که روحش مرا به معنای واقعی کلمه مسحور کرده بود , به ماندن دعوتم می کرد .
او آن جا ایستاده بود با صورت رنگ پریده و چروکیده اش که بسیار آرام و موقر به نظر می رسید وچشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید . دیگر به خود تردید راه ندادم . کتاب جلد چرمی آبی رنگی در دست داشتم که در واقع نشان معرفی من به حساب می آمد , از همان لحظه فهمیدم که دیگر عشقی در کار نخواهد بود , اما چیزی به دست آورده بودم که ارزشش حتی از عشق بیشتر بود , دوستی گرانبهایی که می توانستم همیشه به آن افتخار کنم .
به نشانه احترام و سلام خم شدم و کتاب را برای معرفی خود به سوی او دراز کردم . با این .وجود وقتی شروع به صحبت کردم از تلخی ناشی از تاثری که در کلامم بود متحیر شدم .
من ” جان بلانکارد” هستم و شما هم باید دوشیزه می نل باشید . از ملاقات شما بسیار خوشحالم . ممکن است دعوت مرا به شام بپذیرید؟ چهره آن زن با تبسمی شکیبا از هم گشوده شد و به آرامی گفت: فرزندم من اصلا متوجه نمیشوم! ولی آن خانم جوان که لباس سبز به تن داشت و هم اکنون از کنار ما گذشت از من خواست که این گل سرخ را روی کلاهم بگذارم و گفت اگر شما مرا به شام دعوت کردید باید به شما بگویم که او در رستوران بزرگ آن طرف خیابان منتظر شماست . او گفت که این فقط یک امتحان است !
پاسخهای جالب این دانش اموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها را بخوانید.
درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در اخرین جنگش
اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه
چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟
زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد
علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج
علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات
چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام
چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب
اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد
یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد
چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد
اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ
اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچ چی. چون دیوار قبلا ساخته شده
مرد از راه می رسه
ناراحت و عبوس
زن:چی شده؟
مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)
زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه
زن اما “می فهمه”مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست
تلفن زنگ می زنه
دوست زن پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
(مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره )
زن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم.شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!
مرد داغون می شه
“می خواست تنها باشه”
…………………………………………………………………….
مرد از راه می رسه
زن ناراحت و عبوسه
مرد:چی شده؟
زن:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)
مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش
زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه دو قطره اشک می ریزه
مرد اما باز هم “نمی فهمه”زن دروغ میگه.
تلفن زنگ می زنه
دوست مرد پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )
مرد خطاب به دوستش: الان راه می افتم!
زن داغون می شه
“نمی خواست تنها باشه”
اصطلاح 120 سال زنده باشی از کجا آمده؟
آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی گوییم 150 یا 100 سال؟
در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند (حتما خوانندگان عزیز می دانند که تقویم فعلی که بنام تقویم جلالی نامیده می شوند حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند (و بعضی ها هم این جشن را نمی دیدند) به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی؟
گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام
گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟
گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام
گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک؟
گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام
گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای؟
گفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده ام
گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟
گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام
گفت : پس شاید قماری کرده ای ، پولی برده ای
گفت : من در راه برد و باخت پا ننهاده ام
گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟
گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام
گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟
گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام
گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟
گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام
گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟
گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام
گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟
گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام
گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟!
گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام
کلا 4 تا وظیفه تو زندگیم دارم:
به یکی از این فامیلای ما گفتن عسل واسه چشم مفیده رفته مالیده به چشماش …
به مرده میگن: چرا کوچه تون اسفالت نشده؟
میگه: به نام خدا
و با عرض سلام
و خسته نباشید
خدمت مقام معظم رهبری
و ریاست جمهوری
و خانواده محترم شهدا
و ایثارگران!...
من مال این کوچه نیستم.
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….
وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش
باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟ دارن میسوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمیکنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …
زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت : فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری!!!
سلامــــــــــــ !
از اون جایی که خودم شیرازی هستم خواستم یه مطلب هم در مورد شهر خودم بنویسم!
اینو میگم به اونایی که نمیدونن: شیرازی ها به تنبلی معروف اند!
این مطالب هم همش در مورد تنبلی شیرازی هاست... ببخشید اگه بعضیاشو متوجه نمیشین.
شیرازیه دیگـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـه...
يه ضرب المثل شيرازي ميگه